ایمان واقعی

ساخت وبلاگ

#گلستان_اندیشه

ایمان واقعی

روزی بازرگان موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در غیاب او آتش گرفته و کالا های گرانبهایش همه سوخته و خاکستر شده اند  و خسارت هنگفتی به او وارد آمده است.

فکر می‌کنید آن مرد چه کرد؟! خدا را مقصر شمرد و ملامت کرد؟ و یا اشک ریخت؟ نه.....

او با لبخندی بر لبان و نوری بر دیدگان سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت : "خدایا! می‌خواهی که اکنون چه کنم؟

مرد تاجر پس از نابودی کسب پر رونق خود ، تابلویی بر ویرانه‌های خانه و مغازه‌اش آویخت که روی آن نوشته بود :

✔مغازه ام سوخت! اما ایمانم نسوخته است! فردا شروع به کار خواهم کرد!

روایت...
ما را در سایت روایت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohamadboriry بازدید : 60 تاريخ : شنبه 27 آبان 1396 ساعت: 13:24